سفارش تبلیغ
صبا ویژن

داستان کوتاه؛ گلدان خالی

پادشاهی سه وزیر داشت خواست یکی را به صدر اعظمی خود برگزیند. به هر یک، یک تخم گلی داد و گفت بروید این تخم گل را در گلدانی بکارید. هر کدام خوب و بهتر رشدش دادید شاه می‌شوید.

هر سه رفتند و پس از سه ماه خدمت شاه رسیدند. دو وزیر گل بزرگی داشتند اما وزیر سوم گلدان خالی آورد.آن دو، گل خود را به شاه تقدیم کردند. شاه از وزیر سوم پرسید« چرا گلدان تو خالی است؟» گفت:« قربان من این دو را نمی‌دانم ولی من تخم گل را کاشتم و 3 بار خاکش را عوض کردم اصلا رشد نکرد. گلدان خالی خدمت شریف آوردم.»

 شاه آن وزیر را در آغوش کشید و گفت:« احسنت تو صدر اعظمی.» آن دو وزیر گفتند:« اعلی حضرت ایشان اصلا تخم را رشد نتوانستند بدهند تا سر از خاک بیرون آورد!» شاه گفت:« این دو وزیر را زندانی کنید تا بگویم. شاه ادامه داد ای دروغگویانِ فریبکار! من هر سه تخم گل را در آب جوشانده بودم .شما تخم گل را عوض کردید اما این وزیر راستگوترین بود و تخم گلی‌که داده بودم را کاشت. من صدر اعظم دزد و فریبکار و دروغ گو نمی‌خواهم.»

پس همواره راستگو بودن و صداقت داشتن بهتر از دروغ گفتن است حتی دروغ مصلحتی